دست نشان. نهالی که به دست کشته باشند، گماشته. مأمور. منصوب، مطیع. فرمانبردار. تحت فرمان. تحت الحمایه: دولتهای دست نشاندۀ انگلیس آزادی خود را بدست آورده اند
دست نشان. نهالی که به دست کشته باشند، گماشته. مأمور. منصوب، مطیع. فرمانبردار. تحت فرمان. تحت الحمایه: دولتهای دست نشاندۀ انگلیس آزادی خود را بدست آورده اند